سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانشجویان مهندسی صنایع دانشگاه تهران شمال85


تعداد بازدید

v امروز : 11 بازدید

v دیروز : 0 بازدید

v کل بازدیدها : 19507 بازدید

فهرست موضوعی یادداشت ها

87/2/16 :: 10:54 عصر

دو روز مانده به پایان جهان‏،‏ تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است.
تقویمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود.
پریشان
شد و آشفته و عصبانی . نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد.داد زد
و بد و بیراه گفت. خدا سکوت کرد. جیغ کشید و جار و جنجال راه انداخت. خدا
سکوت کرد. آسمان و زمین را به هم ریخت. خدا سکوت کرد.به پروپای فرشته ها و
انسان پیچید‏،خدا سکوت کرد. کفر گفت و سجاده دور انداخت ،خدا سکوت کرد.
دلش
گرفت و گریست و به سجاده افتاد. خدا سکوتش را شکست و گفت: عزیزم ‏ اما یک
روز دیگر هم رفت. تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی.
تنها یک روز دیگر باقی است. بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن.
لا
به لای هق هقش گفت: اما با یک روز ? با یک روز چه کار می توان کرد?خدا گفت
: آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند‏، گویی که هزار سال زیسته است و
آنکه امروزش را در نمی یابد‏، هزار سال هم به کارش نمی آید. و آنگاه سهم
یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و زندگی کن.

او
مات و مبهموت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می درخشید. اما می
ترسید حرکت کند‏، می ترسید راه برود‏ ، می ترسید زندگی از لای انگشتانش
بریزد. قدری ایستاد ? بعد با خودش گفت : وقتی فردایی ندارم‏ نگه داشتن این
زندگی چه فایده ای دارد.بگذار این یک مشت زندگی را مصرف کنم.
آن وقت شروع به دویدن کرد. زندگی را به سر و روی اش پاشید. زندگی را نوشید وزندگی را بویید و چنان به وجد آمد که دید می تواند
تا ته دنیا بدود . می تواند بال بزند. می تواند پا روی خوشید بگذارد. می تواند... ?
او در آن یک روز، آسمان خراشی بنا نکرد. زمینی را مالک نشد.مقامی را به دست نیاورد اما... ?
اما
در همان یک روز دست بر پوست درخت کشید. روی چمن خوابید. کفش دوزکی را
تماشا کرد.سرش را بالا گرفت و ابر ها را دید و به آنها که او را نمی
شناختند‏ سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد.
او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد‏. لذت برد و سرشار شد و بخشید‏ عاشق شدو عبور کرد و تمام شد.
او همان یک روز زندگی کرد ، اما فرشته ها در تقویم خدا نوشتند ‏ امروز او درگذشت، کسی که هزار سال زیسته بود...!

لیست کل یادداشت های این وبلاگ


منوى اصلى

خانه v
شناسنامه v
پارسی بلاگv
پست الکترونیک v
 RSS  v

درباره خودم

دانشجویان مهندسی صنایع دانشگاه  تهران  شمال85
مدیر وبلاگ : نرگس بصیرزاده[37]
نویسندگان وبلاگ :
راحله عمویی
راحله عمویی (@)[3]


لوگوى وبلاگ

دانشجویان مهندسی صنایع دانشگاه  تهران  شمال85

اوقات شرعی